گرچه پیر است این تنم ، دل نوجوانی میکنددر خیال خام خود هی نغمه خوانی میکندشرمی از پیری ندارد قلب بی پروای منزیر چشمی بی حیا کار نهانی میکندعاشقی ها میکند دل ، گرچه میداند که غملحظه لحظه از برایش نوحه خوانی میکندهی بسازد نقشی ازروی نگاری هر دمیدرخیالش زیر گوشش پرده خوانی میکندعقل بیچاره به گِل مانده ولیکن دست خودداده بر دست ِ دل و ،با او تبانی میکندگیج و منگم کرده این دل، آنچنانی کاین زبانهمچو او رفته ز دست و ، لنَتَرانی میکندگفتمش رسوا مکن ما را بدین شهرو دیاردیدمش رسوا مرا ، سطحِ جهانی میکندبلبلی را دیده دل اندر شبی نیلوفریدست و پایش کرده گم، شیرین زبانی می کند
استاد شهریار هنر هفتم...
ادامه مطلبما را در سایت هنر هفتم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : honaree7 بازدید : 46 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 19:33